زیارت امامزاده داوود
دیروز ما رفتیم دد
بابایی ما رو برد به زیارت امامزاده داوود
فکر نمی کردم اینقدر راهش طولانی باشه
اینقدر لابهلای کوه ها بالا و پایین رفتیم تا اینکه به امامزاده رسیدیم
خیلی شلوغ نبود چون ما عصر رفتیم
اونقدر واسه مامانی دعا کردیم تا شاید کارش درست شه
خوب شد مامانی ئاسم شیر برداشت وگرنه از گشنگی نمی دونستم چه کار کنم
کل راه برگشت رو خوابیدم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی