نیمانیما، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره

نیما پسری

ماجراهای نیما 2

1391/10/29 19:08
نویسنده : ازاده
299 بازدید
اشتراک گذاری

در ادامه داستان یک روز نیما حکایت به این قراره که....

بعد از کلی کلنجار با پازل راهیه دیگه ای واسه سرگرم شدن پیدا نمی کنی و میری سر وقت توپ هندوانه ایت میگیری و باهاش سرگرم میشی و هی پرت می کنی هوا و بازی می کنی

از هر جایی شده پیداش می کنی  میزنی زمین تا بره اسمون

 

و خوشحال از اینکه باهاش بازی می کنی

ولی اینام تو رو راضی نمی کنه و برق چشات و خنده رو لبات نشون از یه شیطنت دیگه داره اونم...

اسلیپر بیچاره منه ابرو

که با خشانت تمام میای از پام درش میاری

و با تکنیک پرتاب کردن معروفت اونو جلو پاهات میذاری تا واسه چند لحظه تجربش کنی

و قدم بر میداری ...

و قدم  قدم قدم  میری

 

و مثل چارلی چاپلین می شی وقتی تو پاهات می کنی

و در کنار توپت می خوایی یه امتحانی هم داشته باشی که ایا می تونم شوتش کنم  متفکر    خیال باطل

هه    هه     زهی خیال باطل ....می خواستم امتحانتون کنم

 

 

و باز اینا تو رو راضی نمی کنه و به سراغ کامیونت میری

میاری تا

ودر پایان هم یه سواری اساسی از ما شینت می گیری و به قول خودت قان قان می کنی

و کنترل تلوزیون رو میاری تا واست اهنگ بزنم ولی خودت دوست داری روشنشون کنی و درست هم این کارو انجام می دی

و این دل مشغولی های یه روز سرد زمستونی نیما کوچولوم بود

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به نیما پسری می باشد